پانيذپانيذ، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

گل خوشبوی مامان

بدون عنوان

1390/7/15 14:48
نویسنده : مامان پانیذ
243 بازدید
اشتراک گذاری

مدرسه زبان چكاوك

دختر گلم

از اول مهر ماه سال 90 به مهد چكاوك ميري البته بهتره بگم آموزشگاه زبان چكاوك.

قبل از مهر روز شماري  ميكردي براي رفتن ومرتب از من مي پرسيدي كه چند تا بخوابم تا برم مهد؟ اما حالا مرتب از من مي پرسي چند تا بخوابم تا نرم مهد؟!

10 روز اول هيچ علاقه اي به مهدت نداشتي وهميشه مگفتي اونجا كه چيزي به ما ياد نمي دهند!

عزيزم وقتي صبح زود بيدارت ميكنم وخواب آلوده هستي .وقتي نگراني را تو چشمهاي قشنگت مبينم كه بي صدا فرياد ميزني كه نمي خواهي بري دلم ميخواد زار زار گريه كنم .

امروز وقتي جاي چنگ ديانا را توي صورتت ديدم وقتي گفتي اونجا گريه كردي خيلي ناراحت شدم .وقتي به اين موضوع كه در آن لحظه چقدر احساس تنهايي ميكردي فكر مي كنم. اشك تو چشمام حلقه ميزنه.

ولي عزيزم جامعه اي كه توش زندگي ميكنيم پر از اين ناملايمات است.

من وبابا تو رو فرستاديم مهد كه براي روبه رو شدن با مشكلات آماده بشي. وبتوني در جامعه خوب زندگي كني.

تا اونجا ياد بگيري چطور از خودت دفاع كني. ارتباطات اجتماعي ات را گسترش بدي. بفهمي كه هميشه من وبابا كنارت نيستيم تا به ما تكيه كني!

گل مامان تو مهد آموزشهاي مورد نياز سنت را ياد ميگيري والبته به زبان انگليسي مسلط ميشي.

تنها آرزوي من وبابا اينه كه تو هميشه شاد زندگي كني.

مطمئنم كه در روزهاي آينده به مهدت علاقه مند ميشي همانطور كه به سرويست عادت كردي!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)